هوش هیجانی چیست؟ مهارت های هوش هیجانی برای مدیران
هوش هیجانی شامل شناخت و کنترل نسبت به هیجان های خود و دیگران است و باید گفت نوعی مهارت است؛ مهارتی که تسلط بر انجام آن شخص را در بهتر زندگی کردن و رسیدن به موفقیت یاری و هدایت می کند و گلمن آن را مشخصه اصلی افراد موفق می داند.
آیا تا به حال با اصطلاح هوش هیجانی برخورد داشته اید؟ آیا می دانید هوش هیجانی چیست؟ همیشه شنیده ایم که افراد باهوش و به اصلاح شاگرد اول های مدرسه در آینده انسان های موفقی خواهند شد. اما بسیاری نیز در روزنامه ها و کتاب های خاطرات دانشمندان و همان به اصطلاح شاگرد اول ها خوانده ایم که در زندگی فردی و اجتماعی شان ناموفق و ناکام بوده اند. در مقابل چه بسیار انسان های عادی با بهره هوشی (Intelligence quotient, IQ) متوسطی را سراغ داریم که هیچگاه در مدرسه شاگرد اول درس خوانی نبوده اند، اما در زندگی فردی و اجتماعیشان انسان های فوق العاده ای بودند؛ و توانسته اند یک همسر، پدر، مادر، دوست، شهروند، کارمند و.. خوبی برای خود و جامعه شان باشند.
به نظر شما چه چیزی باعث می شود که این شاگرد اول های مدرسه در زندگی فردی و اجتماعی خود انسان های موفقی نباشند؛ اما افرادی که بهره هوشی متوسطی دارند از زندگی موفقی برخوردار باشند؟ آیا به قول خودمان هوش زیاد این افراد کار دست آن ها داده است؟
- هوش هیجانی چیست؟ دانیل گلمن مبدع هوش هیجانی
- منظور از مهارت های هوش هیجانی چیست؟
- برخی از مهمترین مهارت های برخورداری از هوش هیجانی
- راهکارهای موثر برای افزایش هوش هیجانی Emotional Intelligence
- تفاوت هوش هیجانی در نوجوانان و بزرگسالان
- مهارت هوش هیجانی چگونه به مدیران سازمانی کمک می کند؟
- چگونه می توان از میزان هوش هیجانی افراد مطلع شد؟
- معتبرترین تست برای اندازه گیری هوش هیجانی افراد کدام است؟
- مضرات هوش هیجانی بالا چیست؟
- در کدام نوع هیجان سیستم تفکر دخیل نیست؟
- تکنیک های کنترل هیجانات منفی در افراد
- تفاوت هیجان و احساس
- تفاوت هوش هیجانی و هوش اجتماعی
- تفاوت EQ و IQ چیست؟
- سخن پایانی پیرامون هوش هیجانی
هوش هیجانی چیست؟ دانیل گلمن مبدع هوش هیجانی
دانیل گلمن معتقد است هوشمندی صرفا شامل شاگرد اول مدرسه بودن نمی شود و علاوه بر این شامل اینکه دوست خوبی برای هم کلاسی های خود در مدرسه باشیم نیز می شود. او در پژوهش های روانشناختی خود در مورد هوشمندی به این نتیجه رسیده است که آنچه فردی را فرد موفقی در زندگی خود می کند بهره هوش بالای او در حل مسائل ریاضی دوران مدرسه یا … نیست. بلکه داشتن آن چیزی است که او از آن به نام هوش هیجانی (Emotional Intelligence, EI) یاد می کند.
بیشتر بخوانید: مهارت حل مسئله (Problem-solving skill) یا تکنیک حل مسئله چرا انقدر مهم است؟
از نظر گلمن آنچه کسی را یک همسر، پدر، مادر، دوست، شهروند، کارمند و.. خوبی برای خود و جامعه اش می کند برخورداری هر چه بیشتر از همین هوش هیجانی است. هوش هیجانی شامل شناخت و کنترل نسبت به هیجان های خود و دیگران است و باید گفت نوعی مهارت است؛ مهارتی که تسلط بر انجام آن شخص را در بهتر زندگی کردن و رسیدن به موفقیت یاری و هدایت می کند و گلمن آن را مشخصه اصلی افراد موفق می داند.
منظور از مهارت های هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی شامل مهارت ها و توانمندی هایی مثل خودآگاهی، داشتن پشتکار در شرایط دشوار زندگی، کنترل تکانشگری و رفتارهای تکانشی، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبه اضطراب و افسردگی در مواجهه با ناملایمات زندگی، پایداری، اشتیاق و انگیزش، همدلی با دیگران، امیدواری، نوع دوستی و… است.
مهارت هایی که تسلط و مسلح شدن به چنین ابزاری ما را ناخدای کشتی خواهد ساخت. که در مواجهه با طوفان های زندگی ما را با قدرت و سرعت به سمت هدف مطلوبمان هدایت می کند. و این رسیدن به هدف همان کسب موفقیت در عرصه های مختلف زندگی است. در ادامه این نوشتار و نوشتار های دیگر به توضیح برخی از این مهارت ها پرداخته خواهد شد.
برخی از مهمترین مهارت های برخورداری از هوش هیجانی
1) مهارت خودآگاهی در هوش هیجانی
اولین و مهم ترین مهارت برخورداری از هوش هیجانی، خودآگاهی یا خودنگری (self-awareness) است. خودآگاهی به معنای توجه مداوم و مستمر فرد نسبت به حالات و تجارب درونی خود شامل باورها، احساسات، عواطف، هیجانات و آرزوهاست؛ و در واقع نوعی فرایند خود مشاهده گری است. خودآگاهی موجب می شود بتوانیم به خودمان و حالات درونی مان نگاه و آگاهی بی طرفانه ای داشته باشیم. به نحوی که بتوانیم با نگاهی فراتر و به اصطلاح از بالا، به مشاهده حالات درونی خود و ارزیابی آن پرداخته و در نهایت آن ها را کنترل کنیم.
برای مثال پدری که واجد چنین مهارتی است زمانی که از بازیگوشی فرزند خود خشمگین می شود. می تواند به جای پرخاشگری نسبت به فرزند خود به کنترل خشم خود پرداخته. و با یادآوری کردن این امر به خود که”احساسی که نسبت به فرزندم دارم احساس خشم است”. بر خشم و غضب خود چیره شود. در مقابل، پدری که فاقد چنین خودآگاهی است با تنبیه کودک خود به رابطه پدر و فرزندی میان خود و فرزندش لطمه می زند.
یا به عنوان مثالی دیگر؛ مدیریت سازمانی که می داند در اثر ضعف در کنترل تردد و حضور غیاب کارکنان مجموعه تحت مدیریت خود ممکن است در محاسبه حقوق و مزایای آن ها اجحافی صورت گیرد. و علاوه بر این ممکن است در این صورت بازده مجموعه او کاسته شود. می تواند برای رفع این نقیصه اقدام به نصب دستگاه های حضور و غیاب و کنترل تردد کند. در مقابل مدیریت سازمانی که نسبت به این امور بی تفاوت است نه تنها در اثر اجحاف در حق کارکنان بی اخلاقی کرده است بلکه میل و رغبتی نیز در کارکنان خود به وجود نیاورده و بازده مجموعه تحت مدیریت او کاسته خواهد شد.
خودآگاهی در یک کلام همان خودشناسی است. که از دیرباز مورد توجه حکیمان و فیلسوفانی مثل کنفسیوس، سقراط، افلاطون، ارسطو و… بوده است. در واقع براساس همین خودشناسی است که می توانیم در زندگی شخصی، اجتماعی و شغلی خود تصمیم بگیریم و عمل کنیم. حکیم ناصر خسرو قبادیانی نیز در مورد اهمیت خودشناسی می گوید:
بدان خود را که گر خود را بدانی
ز خود هم نیک و هم بد را بدانی
شناسای وجود خویشتن شو
پس آنگه سرفراز انجمن شو
چو خود دانی همه دانسته باشی
چو دانستی ز هر بد رسته باشی
2) مهارت تصمیم گیری در هوش هیجانی (EQ)
قطعا کسی که شناخت دقیقی از ویژگی ها و مهارت های خود نداشته باشد. در انتخاب همسر ایده آل خود موفق نخواهد بود. قطعا او در انتخاب شغل متناسب با توانمندی های خود موفق نخواهد بود و قطعا او در دیگر انتخاب های زندگی خود نیز موفق نخواهد بود و بنابراین تصمیمات ناامیدکننده ای برای خود و اطرافیان خود خواهد گرفت. بر این اساس باید گفت خودآگاهی و خودشناسی به عنوان یکی از مهم ترین عناصر برخورداری از هوش هیجانی عبارت است از دانستن چه، چگونه و چرایی حالات و تجارب درونی خودمان و در نهایت تسلط بر آن ها.
در نتیجه می توان گفت بهره هوشی یا همان IQ هوشی است که برخورداری از آن ممکن است یک فرد را مبدل به پزشک توانایی در یک بیمارستان کند. اما هوش هیجانی EQ هوشی است که برخورداری از آن ممکن است آن پزشک را مبدل به یک پدر دلسوز یا همسر مهربان یا پزشک انسان دوست کند.
و آنچنان که مشخص است یک پزشک حاذق انسان دوست از یک پزشک حاذق به مراتب بهتر است. بنابراین تسلط، مهارت و ممارست در تحقق مولفه های هوش هیجانی از جمله خودآگاهی. می تواند ضامن رسیدن به یک زندگی سعادتمند برای خود فرد، خانواده او و زندگی اجتماعی اوست.
بیشتر بخوانید: کار عمیق (Deep Work) چیست و چه تفاوتی با کار سطحی دارد؟
3) مهارت همدلی در هوش هیجانی
حتما شما نیز با کسانی برخورد داشته اید که حین صحبت با آن ها فکر می کنید آن ها مثل سنگ سخت هستند. زمانی که با این گونه افراد صحبت می کنید می بینید که هیچ واکنش کلامی یا رفتاری از خود نشان نمی دهند. پیش خود می گویید اگر با دیوار حرف می زدم حتما جوابی می گرفتم ولی این فرد هیچ جوابی نمی دهد.
به نظر شما این دیوار سخت و محکم چگونه موجودی است؟ آیا اساسا او یک انسانی که بتوان با او صحبت کرد به حساب می آید؟ آیا این دیوار یا تکه سنگ قادر است پدر یا همسر خوبی در خانواده خود باشد؟ آیا این فرد که با یک چوب لباسی خشک و بی تحرک تفاوتی ندارد می تواند در شرکت یا سازمانی به کار مشغول شود و پاسخ ارباب رجوع یا همکاران خود را بدهد؟؟؟
چنین فردی فاقد یک مهارت مهم هوش هیجانی به نام همدلی (Empathy) است. همدلی مبتنی بر خودآگاهی شخص نسبت به حالات و هیجات خود است چنان که افرادی که فاقد همدلی نسبت به هیجانات دیگران هستند. اساسا هیچ ایده یا نظری در مورد هیجانات شخصی خود ندارند.
همدلی موثر با دیگران
مهم تر از آن، این گونه افراد زمانی که نوبت به شناخت احساسات دیگران می رسد، چنان مثل یک کمد یا مبل خشک و بی تفاوت رفتار می کنند. که گویی از نظر عاطفی و شناختی نفوذناپذیر و ناتوان هستند. این گونه افراد نه تنها در قبال پیام های عاطفی که از خلال کلمات و رفتار دیگران به بیرون تراوش می کند. بی تفاوت هستند بلکه خود نیز نمی توانند چنین پیام های عاطفی را منتقل کنند.
به عبارت دیگر آن ها فاقد حس دریافت یا ابراز تکنیک های ارتباطی مثل تغییرِ لحنِ بیان، تغییرِ حالتِ چهره، سکوت معنادار یا… هستند. به عنوان مثال شما قطعا دوست نخواهید داشت. به دوستی که هر چه با او حرف می زنید چیزی نمی گوید. یا از درک احساسات شما، خوشحالی شما، غم و اندوه شما و… عاجز است. به مسافرت یا کافه و رستوران بروید. این فقدان یا عجز نمایانگر یک کاستی اساسی در هوش هیجانی است. و شکستی در روابط انسانی آدم هاست.
کلید درک احساسات دیگران همدلی موثر با دیگران است. دقیقا همان طور که محتوای ذهن عقلانی ما توسط کلمات یا نوشته های ما ابراز می شود. نحوه ابراز احساسات ما نیز نه تنها می تواند از طریق کلامی، بلکه مهم تر از آن از طریق لحن صدا. حالت های بدنی یا دیگر ابزارهای غیرکلامی می تواند به مخاطبمان انتقال داده شود. در واقع می توان گفت بیش از آنکه محتوای کلام شما تاثیرگذار باشد. شیوه بیان کلام شماست که تاثیر گذار است. این شیوه بیان تاثیرگذار شما را به خلق یک”ما”ی مشترک نزدیک و نزدیکتر می کند.
شما زمانی یک همسر یا پدر و مادر خوب خواهید بود. که حرف های خود را به بهترین و زیباترین شیوه های کلامی و غیرکلامی بیان کنید. چه بسیار همسرانی که ساده ترین انتقادها را نمی توانند به شیوه همدلانه به همسر خود گفته. و این امر موجب ناراحتی طرف مقابلشان می شود. چه بسیار پدر و مادرانی که در آموزش و تربیت فرزندان خود به دلیل همین فقدان همدلی ناکام بوده اند. شاه بیت تحقق یک رابطه عاطفی مناسب با همسر خود یا تربیت صحیح فرزند خود همدلی موثر برقرار کردنبا آنان است.
تفاوت همدلی و همزبانی
باید توجه کرد که همدلی همان همزبانی یا همدردی (sympathy) نیست. و همدلی چیزی بیش از همزبانی یا همدردی صرف با دیگران است. به عبارت دیگر همدلی نه تنها از همزبانی متمایز است بلکه “همدلی از همزبانی بهتر است”. واژه همدلی از کلمه empatheia در زبان یونانی به معنای “به احساس کسی وارد شدن” گرفته شده است. این واژه در واقع به این معناست که با همدلی نسبت به احساسات و هیجان دیگران.. به واقعیت هر چه صحیح تر احساسات و عواطف دیگران نزدیکتر شویم.
به بیان دیگر همدلی یعنی خودمان را در شرایط دیگران فرض کنیم. و خودمان را به جای آن ها و در شرایط آن ها قرار دهیم. در حالی که همدردی به معنای احساس کلی مصیبت و گرفتاری فرد دیگر. بدون هرگونه شریک شدن در احساسات دیگران است. همدردی در مقابل حس موثر همدلی نوعی بازی یا تقلید احساسات است. در حالی که همدلی از دل و جان شریک شدن با حس دیگران است.
همدلی و احساس مسئولیت
این معنا از مفهوم همدلی یادآور احساس مسئولیت کردن در قبال دیگران. و یادآور این گفته است که”چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار”. این گفته در حقیقت بیانگر عمق ارتباط میان همدلی و احساس مسئولیت کردن در قبال دیگران است. شریک شدن در احساسات دیگران حاکی از اهمیت دادن به او و هیجانات اوست. بنابراین می توان مفهوم همدلی را متضاد با مفهوم بیزاری (Antipathy) در نظر گرفت.
بعد سازمانی همدلی
برخورداری از همدلی به عنوان یکی از مولفه های هوش هیجانی تنها دارای بعد فردی نیست. بلکه دارای بعد سازمانی یا شرکتی نیز هست. کارکنانی که در شرکت های مختلف زمان زیادی را با هم طی می کنند. نمی توانند بدون همدلی نسبت به همکاران و ارباب رجوع خود و مانند یک تکه سنگ یا مبل رفتار کنند. در این صورت کارها به خوبی پیش نخواهد رفت. و بازده ای هم برای آن سازمان یا شرکت لحاظ نخواهد شد.
شرکتی را تصور کنید که زمانی که به آن مراجعه می کنید گویی با ماشین های خشکی مواجهید که از ارائه خدمات به شما ناتوان هستند. در این صورت این شرکت نمی تواند به سوددهی برسد. در مقابل شرکت یا سازمانی موفق خواهد بود. که بتواند از کارمندانی با حس همدلی قوی و دارای کارکردهای شناختی و هیجانی بالا در پاسخگویی به مراجعان استفاده کند. این امر باعث حس خوشایندی در مخاطبین شده و آن ها را به عنوان مشتری های شرکت شما تثبیت خواهد کرد.
راهکارهای موثر برای افزایش هوش هیجانی Emotional Intelligence
هوش هیجانی یا Emotional Intelligence به مجموعه توانایی هایی که منجر به شناخت و مدیریت احساسات فرد و دیگران می شود اشاره دارد. هوش هیجانی در واقع به نوعی توانایی کنترل احساسات و استفاده در موقعیت های مختلف با قوه تفکر و حل مسئله است. کنترل احساسات و واکنش به احساسات دیگران به اندازه بیان و مدیریت احساسات شخصی اهمیت دارد.
برای شناخت هوش هیجانی ابتدا نیاز داریم که احساسات خود را بشناسیم و در خصوص آنها صحبت کنید. مثلا ببینید وقتی در موقعیت پر استرس و اضطراب قرار بگیرید چه احساساتی را از خود بروز می دهید. از دیگران در خصوص احساساتی که در موقعیت های مختلف از خود نشان میدهید سوال کنید. با توجه به اهمیت شناخت هوش هیجانی در این مقاله راهکارهایی موثر برای افزایش هوش هیجانی بیان می کنیم.
تفاوت هوش هیجانی در نوجوانان و بزرگسالان
هوش هیجانی نوجوانان شامل توانایی هست که به آنها در تشخیص و کنترل هیجانات کمک می کند. احساسات منشا اصلی درک در انسان است که به عنوان یکی از عوامل اصلی هوش هیجانی در نوجوانان محسوب میشود. همه این موارد رابطه مستقیمی با رابطه نوجوان با والدین دارد بطور مثال نوجوان از بیان احساسات به والدین خودداری می کند و بعدها با تشکیل خانواده به مشکل می خورد و همسر او همیشه از کم صحبتی ودر میان نگذاشتن احساسات او شکایت می کند.
اینها همه با ایجاد عادات اشتباه در سنین نوجوانی شروع می شود و زمانی که عادتی در انسان شکل می گیرد تغییر آن دشوار است به همین علت عادت های اشتباه یکی از دلایل هوش هیجانی در نوجوانان است. نوجوانان از طریق عواطف و احساسات رفتارهایی را از خود نشان می دهند و دشوارترین مرحله زمانی است که نوجوان به احساسات خود اجازه فکر کردن را می دهد و براساس احساسات تصمیم می گیرد که شرایط را از آنچه که هست بدتر می کند. در واقع نوجوان با هوش هیجانی شناخت، رفتار و تصمیم گیری های خود را هدایت می کند.
اما در بزرگسالان که هر یک خواسته، نیازهای متفاوتی دارند و احساسات خود را نیز به شکل های مختلفی بروز می دهند؛ هوش هیجانی نقش موثری در زندگی و تصمیمات افراد دارد. هوش عاطفی ضمن کمک به شناسایی احساسات در بزرگسالان به آنها در درک احساساتشان نیز کمک می کند. تحقیقات نشان داده که افراد با هوش هیجانی بالا در زندگی نیز موفقیت های بیشتری کسب می کنند و این از آنجایی نشأت می گیرد که افراد با هوش هیجانی بالا توانایی برقراری ارتباط بهتری دارند.
هوش هیجانی به عنوان یک عنصر اکتسابی در هر مرحله ای از زندگی جای رشد و تقویت دارد. بزرگسالان برای تقویت هوش هیجانی نیاز به مهارت هایی که دارند که در ادامه شرح داده شده است.
تفکر بر روی احساسات: افراد بزرگسال با فکر درباره احساسات خود و تحلیل واکنش هایی که نسبت به موقعیت های مختلف از خود نشان می دهند نسبت به آن ها آگاه شده و به طبع می توانند احساسات خود را بهتر کنترل و مدیریت کنند.
دیدگاه شما نسبت به دنیای اطراف: هر فردی دیدگاه خاص خود را نسبت به دنیای اطراف دارد. آنچه که شما از چشم خود میبینید با آنچه دیگران متوجه می شوند متفاوت است. گاهی در موقعیت های حساس نیاز دارید که از دریچه نگاه دیگران محیط اطراف را ببینید و بدانید که در موقعیت های دشوار چه واکنشی بهتر است.
خوب نگاه کنید: با کسب آگاهی نسبت به خود، به مرور می آموزید که باید به احساسات خود توجه بیشتری نشان دهید. موقعیت ها را خوب تحلیل کنید و با برداشت کامل تری نسبت به محیط اطراف واکنش های بهتری هم خواهید داشت.
تفکر کنید: قبل از اینکه راجع به موضوعی سریعا واکنش یا بازخوردی نشان دهید کمی تفکر کنید. با تامل در آن می توانید احساسات خود را مدیریت کرده و از زوایای مختلف مسائل را بررسی کنید.
شرایط را بسنجید: بدانید هر شرایطی چه دشوار چه آسان، ب علت بوجود نیامده است. افراد ممکن است به هر دلیل ناراحت، عصبی یا دلسرد باشند. با درک دلایل آن بهتر می توانید برای حل مسائل همفکری کنید.
از انتقادها استقبال کنید: انسان در هر جایگاهی انتقاد را نمی پسند؛ اما به هر دلیلی از شما انتقاد شد می تواند از آن بعنوان پلی برای عبور از مسائل استفاده کنید و شرایط را بهبود دهید، پس با تقویت هوش هیجانی در خود از انتقادات استقبال کنید.
مهارت هوش هیجانی چگونه به مدیران سازمانی کمک می کند؟
برای موفقیت به عنوان مدیر سازمان نیاز به تقویت مهارت های تخصصی و ایجاد مهارت های دیگر دارید. یکی از این مهارت ها روحیه همکاری است که با مدیریت احساسات و غلبه بر استرس درونی خود واکنش های درستی از خود نشان می دهید که در این مورد نیز هوش هیجانی بی تاثیر نیست. تقویت هوش هیجانی مهارت های فردی و اجتماعی افراد را افزایش داده و مدیران موفق تر هستند. با رشد هوش هیجانی در مدیران سازمانی علاوه بر اینکه به اهداف خود دست می یابند؛ می توانند موجب ایجاد احساس رضایت و اعتماد در کارکنان نیز شوند. در ادامه برخی مهارت های هوش هیجانی در مدیران بررسی شده است.
خودشناسی
مدیر سازمان با شناخت احساسات و شناسایی نقاط ضعف و قوت خود در تصمیم گیری ها بهتر عمل می کند و قطعا روی کارمندان هم تاثیرات مثبتی دارد و عملکرد آنها را بهبود می دهد. زمانیکه مدیریت از خود شناختی نداشته باشد به احتمال زیاد موفقیت چندانی کسب نمی کند و در نتیجه موجب کاهش انگیزه و افزایش استرس در کارکنان نیز می شود.
مدیریت احساسات
مدیریت احساسات در فرد موجب کمک به مدیریت دیگران نیز می شود. خودمدیریتی به معنای کنترل احساسات در شرایط و موقعیت های حساس است و انگیزه مدیر را برای مقابله با مسائل افزایش می دهد. مدیرانی که از خود و احساساتشان شناخت کافی ندارند اغلب اوقات تقصیرات به گردن کارکنان می اندازند و آنها را سرزنش می کنند که موجب کاهش انگیزه و دلسردی آنها می شود.
عجولانه تصمیم نگیرید
وقتی افراد تحت تحت تاثیر موقعیت های خاص دچار احساسات و هیجانات شدیدی می شوند در صورت عدم کنترل احساسات تصمیمات عجولانه و غلط می گیرند. در این گونه شرایط بهتر است قبل از هر اقدامی خوب فکر کنید و از تصمیمی که میگیرید مطمئن باشید.
آگاهی جمعی
آگاهی جمعی(اجتماعی) به معنای شناخت شما از احساسات دیگران است. در هوش هیجانی ضمن شناخت احساسات خود باید احساسات دیگران را نیز درک کنید. مدیران سازمان با شناخت کافی از کارکنان ضمن برقراری ارتباطات قوی با آنها موجب ایجاد حس اعتماد و احترام در آنها می شوند.
همدلی
در سازمان برای موفقیت نیاز به ارتباط قوی بین مدیریت، کارکنان و کل اعضای تیم است. این ارتباط قوی باعث شکل گیری حس همدلی در تک تک افراد شده که با نشان دادن احساسات و هیجانات خود به درک خود از طرف سایرین کمک زیادی می کند. همچنین کارمندان اگر گاهی خود را جای کارکنان بگذارند و به مشکلات موجود از زاویه دید آنها نگاه کنند بسیاری از مسائل حل می شود و ارزش بیشتری برای آنها قائل هستید.
ایجاد انگیزه
انگیزه همیشه یکی از مهمترین فاکتورها برای نشان دادن اهمیت هوش هیجانی در مدیران سازمان است. داشتن انگیزه و ایجاد انگیزه در دیگر افراد موجب ایجاد روحیه مضاعف در آنها شده و در نتیجه پیشرفت های چشمگیری هم بدنبال دارد. افراد با داشتن انگیزه قطعا با علاقه بیشتری مسئولیت های خود را انجام می دهند و نسبت به وظایف خود تعهد بیشتری دارند. گاهی در جایگاه مدیر ممکن است عدم موفقیت تا حد زیادی شما را از ادامه راه دلسرد کند و دچار ناامیدی شوید. پس تلاش کنید که از زاویه دید مثبتی به مسائل نگاه کنید و از تجربیات تلخ هم درس بگیرید.
چگونه می توان از میزان هوش هیجانی افراد مطلع شد؟
افراد با هوش هیجانی بالا خودآگاهی بیشتری هم دارند؛ با شناخت و مدیریت احساسات تصمیمات بهتری می گیرند و موفقیت های بیشتری هم کسب می کنند. اما سوالی که مطرح می شود این است که چگونه می توان از میزان هوش هیجانی افراد مطلع شد؟ افراد با هوش هیجانی بالا چه ویژگی هایی دارند. در ادامه با ما همراه باشید تا به این سوالات پاسخ دهیم.
افراد دارای هوش هیجانی بالا ضمن خودآگاهی، می توانند احساسات خود را مدیریت کنند. افراد با کنترل احساسات فضا را مدیریت کرده و با احساسات کمتری برا پایه منطق تصمیم می گیرند؛ در نتیجه بهره وری و عملکرد بهتری هم دارند. از طرفی افراد با هوش هیجانی بالا با شناخت احساسات خود درک بهتری از مسائل دارند و در انجام بسیاری از کارها نیز موفق تر هستند.
اغلب افراد در مواجهه با شرایط و موقعیت های پراسترس و حساس رفتارهای پیش بینی نشده نشان می دهند؛ اما اشخاص با هوش هیجانی بالا وقتی هیجانات نامناسب و منفی را در خود می بینند کاملا منطقی آن را مدیریت می کنند. در نتیجه با یافتن علت اصلی آن واکنش و درک آن؛ ضمن ایجاد آرامش سعی در بروز واکنش های هیجانی بهتری دارند.
همه افراد همدلی را به عنوان یکی از ابزارهای ایجاد ارتباط می دانند و با همدلی احساسات خود را نشان می دهند. در هوش هیجانی هم همدلی فاکتور موثری است، در واقع شما با گذاشتن خود جای دیگران و همزادپنداری با آنها دیدگاه بهتری داشته و حتی کمک بیشتری هم به آنها می کنید. با ایجاد برداشت های اشتباه یا سوء تفاهم اقدام می کنید و با استفاده از مهارت های اجتماعی سعی در جبران خطای خود دارید.
بیشتر بخوانید: تفکر سیستمی چیست؟ مزایای تفکر سیستمی
معتبرترین تست برای اندازه گیری هوش هیجانی افراد کدام است؟
تست هوش هیجانی برادبری و گریوز Bradberry EQ
تست برادبری و گریوز توسط تراویس برادبری و همکارش جین گریوز در سال 2004 طراحی شده است که شامل چهار معیار برای ارزیابی هوش هیجانی است. این معیارها شامل خودآگاهی، آگاهی اجتماعی، خود مدیریتی و مدیریت رابطه است. این تست شامل دو پرسشنامه و به ترتیب با 28 و 90سوال است. محدوده سنی تست هوش هیجانی برادبری و گریوز شامل افراد 17 تا 24 سال است.
تست هوش هیجانی شات (SSRI)
این تست هوش هیجانی برگرفته از نظریه مایر و سالوی شامل 33سوال است که 11 سوال آن برای ارزیابی هیجانات 15 سوال برای تنظیم هیجانات و 7سوال باقی مانده نیز برای بهره برداری از هیجانات تدوین شده است. تست شات شامل سه مولفه تنظیم هیجان(تشخیص توانایی افراد در مواجهه با هیجانات)؛ بهره برداری از هیجانات (توانایی استفاده از احساسات و هیجانات در شرایط مختلف)؛بیان هیجانات(توانایی تشخیص و درک احساسات خود و سایرین) است.
تست هوش هیجانی گلمن
این آزمون هوش هیجانی که توسط دانیل گلمن تدوین شده است. شامل پنج مولفه خودآگاهی، خودتنظیمی، خودانگیختگی، همدلی و مهارت های اجتماعی در قالب 33سوال است.
تست هوش هیجانی شرینگ
تست هوش هیجانی شرینگ شامل 33 سوال و 5 مولفه خودانگیزی،خودآگاهی،خودکنترلی،هوشیاری اجتماعی و مهارت های اجتماعی می شود.
تست هوش هیجانی پترایدز و فارنهام
این تست هوش هیجانی در سال 2004 توسط پترایدز و فارنهام تدوین شده و شامل 30 سوال است. 4 مولفه اصلی تست هوش هیجانی پترایدز و فارنهام شامل بهزیستی، خودکنترلی و تحریک پذیری و اجتماعی بودن است.
مضرات هوش هیجانی بالا چیست؟
- پایین بودن خلاقیت و استعداد
- عدم توانایی استفاده از استعدادهای درونی
- کاهش عملکرد و بهره وری افراد
- کاهش رضایت و اعتماد اطرافیان
- دور شدن از اهداف
- از دست دادن شغل
- نداشتن درآمد مناسب
- افزایش استرس و اضطراب
- جو منفی و نامطلوب در محیط کار
- افزایش تنش و پرخاشگری در محیط کار
در کدام نوع هیجان سیستم تفکر دخیل نیست؟
هیجانات منفی از قبیل اضطراب، افسردگی، خشم، حسادت، احساس گناه، ترس و غم که در هر انسانی تا حدی وجود دارد و وجود آن امری کاملا طبیعی است. به طور مثال با قرار گرفتن در شرایط پراسترس بروز عصبانیت یا احساس غم کاملا طبیعی است. اینکه نتوانیم این هیجانات را مدیریت و کنترل کنیم یا از تداوم آن جلوگیری کنیم در طولانی مدت چه در زندگی شخصی و چه زندگی کار مشکل ساز خواهد بود. در ادامه برخی از تکنیک هایی که در کنترل هیجانات منفی تاثیری مثبت و کمک کننده ای دارد بررسی شده اند.
تکنیک های کنترل هیجانات منفی در افراد
خودشناسی و شناسایی هیجانات
با شناخت خود و در ادامه شناخت هیجانات می توانید نسبت به رفتارهای خود در شرایط مختلف آگاه شده و نسبت به بروز هیجانات منفی در این موقعیت های جلوگیری کنید. یا اینکه با بررسی شرایط مختلف مواردی که هیجانات را تحریک میکند شناسایی و با آنها مقابله می کنید.
به عواقب واکنش های هیجانی بیندیدشید
اگر در زمان استرس یا هیجانی شدن بدانید که با بروز واکنش منفی یا رفتار اشتباه چه اتفاقی می افتد و چه عواقبی برای شما و اطرافیان دارد می توانید در این مواقع کنترل بهتری بر رفتار خود داشته باشید.
تنظیم هیجانات
بهترین رفتار در کنترل هیجان این است که بتوانید به بهترین شکل ممکن این هیجانات را مدیریت و تنظیم کنید. در واقع به جای سرکوب هیجانات و احساسات خود آنها را بپذیرید و حتی بروز دهید.
یادداشت هیجانات
با نت بردای از رفتارها و واکنش های هیجانی و عواملی که موجب این هیجانات شده اند به شکلی مناسب تر و مطلوب تر می توانید رفتارها و هیجانات منفی را بشناسید. یادداشت هیجانات از بار منفی آن کاسته و احساس بهتری را در شما ایجاد می کند.
با روش های جدید هیجانات را نشان دهید
با قرارگیری در موقعیت های دشوار به جای فریاد کشیدن یا برخورد عصبانی با دیگران سعی کنید با رفتارهای دیگر خود را آرام کنید. به طور مثال نفس عمیق بکشید، چند دقیقه ای آن فضا را ترک کنید یا قدم بزنید و …
بیشتر بخوانید: زبان بدن چیست؟
تفاوت هیجان و احساس
هیجان در قالب نشانه هایی مانند ترس یا خشم در پنهان ترین بخش مغز قرار گرفته که خود را به شکل اثرات فیزیولوژیک نشان می دهد. علائم این نوع هیجانات شامل مواردی مانند فشار خون، افزایش ضربان قلب، نفس های ممتد و بزرگ شدن مردمک چشم و … می شود. در واقع هیجان به عکس العمل های لحظه ای در مقابل انتقاد، تشویق، تهدید و … در محیط اطراف است که می تواند با یک لبخند کوچک نشان داده شود یا اینکه در یک لحظه کنترل خود را از دست می دهید و واکنشهای غیرقابل پیش بینی از خود نشان می دهید. هیجان با ترشح هورمون هایی مانند سروتونین ، دوپامین و … اتفاق می افتد و بدن انسان واکنش هایی را از خود در قالب افزایش فشار خون و … نشان می دهد.
احساس نقطه مقابل هیجان است و نمیتوان آن را با معیار خاصی اندازه گیری کرد. احساس در واقع در پاسخ به هیجانات و بر پایه تجزیه، عقاید و دیدگاه های افراد است. با بروز هیجان است که انسان احساسات را از طریق حواس پنج گانه نشان می دهد. احساسات اغلب مدت زمان طولانی تر نسبت به هیجانات دارند و گاهی اوقات می توان آن را بروز نداد اما هیجانات به هر طریقی بالاخره نشان داده می شوند.
تفاوت هوش هیجانی و هوش اجتماعی
در یک تعریف کلی می توان گفت هوش هیجانی میزانی از توانایی هاست که به شناخت خود و دیگران و در ادامه درک بهتر احساسات و هیجانات کمک می کند. افراد دارای هوش هیجانی بالا در روابط خانوادگی،دوستانه، اجتماعی و در محیط کار افراد موفق تری هستند. هنگام مواجهه با مشکلات و قرار گرفتن در موقعیت های سخت با به کارگیری تکنیک هایی هیجانات خود را کنترل و مدیریت می کنند و به جای بروز هیجانات منفی و واکنش های اشتباه با حفظ آرامش به دنبال راه حلی برای برون رفت از مشکل هستند.
در مقابل هوش اجتماعی میزان توانایی افراد در برقراری روابط قوی اجتماعی را نشان می دهد و از آنجایی که روابط(چه روابط دوستانه، چه روابط در محیط کار) همه جنبه های زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد لازم است با تقویت هوش اجتماعی در خود به توسعه روابط اجتماعی و بهبود روابط با افراد تلاش کنید. انسان هر چقدر هم که فرد موفقی باشد در صورتیکه نحوه برخورد با افراد در جامعه را نداند، روابط اجتماعی موفقی نداشته و قطعا در مقاطع مختلف زندگی دچار مشکل می شود.
تفاوت EQ و IQ چیست؟
هوش هیجانی یا EQ به منزله میزان توانایی افراد برای درک هیجانات، تنظیم و بهره برداری از آنهاست. افراد با هوش هیجانی بالا قادر هستند که ضمن کنترل هیجانات، احساسات خود و دیگران را درک کنند. درک احساسات خود و دیگران موجب همدلی و مشارکت بیشتر بین افراد می شود و در مقابله با مشکلات و استرس های محیطی نسبت به حل معضلات توانمندتر هستند.
اما هوش ذهنی یا IQ به توانایی فکری یا ذهنی افراد گفته می شود که افراد دارای هوش ذهنی بالا قادر به حل مسائل به روش منطقی هستند. در واقع افراد با هوش ذهنی(IQ) بالا افرادی هستند که به خوبی برنامه ریزی می کنند، طبق برنامه ریزی ها عمل کرده و با یادگیری مهارت های جدید و درک مسائل آنها را حل میکنند که این افراد باهوش محسوب می شوند.
هوش ذهنی(IQ) مقدار عددی است که با انجام برخی تست های هوش می توان میزان این عدد را بدست آورد اما در مقابل هوش هیجانی معیار کمی است و نمی توان آن را با عدد اندازه گیری کرد. بلکه میزان بالا بودن آن براساس نحوه برخورد شما در موقعیت های حساس و چالشی مشخص می شود.
سخن پایانی پیرامون هوش هیجانی
اهمیت هوش هیجانی آنجایی مشخص می شود که در طول زندگی با افرادی مواجه می شوید که تحصیلات بالایی هم دارند اما در زندگی اجتماعی افراد موفقی نیستند و نمی توانند ارتباطات قوی و سالم برقرار کنند؛در مقابل افرادی هم هستند که با سطح هوش پایین جایگاه موفقی در جامعه دارند. هوش بالا شاید موجب موفقیت شما در کنکور یا مصاحبه شغلی شود اما برای کنترل و مدیریت احساسات نیازمند هوش هیجانی هستید.
برای تبدیل شدن به افراد موفق در روابط اجتماعی یا خانوادگی، در محیط کار یا دانشگاه نیازمند کسب مهارت های هوش هیجانی هستید تا در موقعیت های حساس و با روبرو شدن با چالش بتوانید هیجانات خود را کنترل و تنظیم کنید. با مدیریت هیجانات قادر به بهبود زندگی شغلی، روابط اجتماعی یا زندگی شخصی خواهید بود. ما نیز در این مقاله به بررسی راهکارهای موثر برای افزایش و تقویت هوش هیجانی پرداختیم و در ادامه انواع مهارت های هوش هیجانی برای مدیران سازمان بیان شد.
منابع:
کتاب هوش هیجانی، نوشته دانیل گُلمن، ترجمه نسرین پارسا، انتشارات رشد
کتاب قدرت هوش هیجانی، نوشته دانیل گُلمن، ترجمه سیامک دولتی، انتشارات دنیای اقتصاد
میشه بگید هوش هیجانی و هوش عاطفی چه تفاوتی با هم دارند
با سلام
هوش هیجانی یا همان هوش عاطفی، بخش مهمی از هوش است که شامل ، درک و تنظیم هیجانها و توانایی شناخت و استفاده از آنها در رسیدن به تعادل و سلامت ذهنی است.